عکسهای ایرانی و خارجی و مطالب جالب

**اگر آمریکا و طرف‌های غربی بفهمند ایران کشور قوی‌ای است، دست از لجبازی برخواهند داشت**

عکسهای ایرانی و خارجی و مطالب جالب

**اگر آمریکا و طرف‌های غربی بفهمند ایران کشور قوی‌ای است، دست از لجبازی برخواهند داشت**

هولوکاست افسانه نیست!

  هولوکاست افسانه نیست!

 

 

گروه سیاسی: محمد مهدی اسلامی- بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی دو عملیاتی اتمی بود که در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رئیس جمهور وقت امریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام گرفت. طی این عملیات‌ها، دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد که باعث کشتار وسیع شهروندان این دو شهر گردید. حدود 220 هزار نفر در اثر این حملات جان باختند که اکثر آنان را شهروندان غیرنظامی تشکیل می‌دادند. بیش از نیمی از قربانیان بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند.

 

* نقطه آغاز تصمیم

 

تصمیم به بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی یکی از مسائل جنجال برانگیز قرن بیستم بوده است. بسیاری از مردم معتقد بودند که این بمباران، جنگ را کوتاه کرده، جان امریکایی های بسیاری را نجات داده و سهم شوروی سابق در اداره ژاپن در زمان پس از جنگ را کاهش داده است. اما اغلب صاحبنظران این عقیده را رد می کنند.

 

تصمیم هانری ترومن در به کار بردن بمب اتمی علیه ژاپن مورد تأیید همه نبود. بسیاری از دانشمندان و نظامیان از جمله دریاسالار لیهی (Leahy) فرمانده ستاد نیروی دریایی مخالف آن بودند. آنها معتقد بودند به کاربردن بمب اتمی از نظر اخلاقی محکوم و از نظر نظامی بیهوده است، مخالفان اعتقاد داشتند ژاپن به علت نداشتن سوخت در آستانه تسلیم شدن بود. ژاپن از مدتی قبل به شدت با کمبود مواد غذایی و سوخت روبرو شده بود ولی قدرت نظامی خود را همچنان حفظ کرده بود. ژاپن ناوگان دریایی اش به کلی از بین رفته بود و سواحلش در محاصره ارتش متفقین قرار گرفته بود.

 

از سوی دیگر جنگ در اروپا پس از خودکشی آدولف هیتلر و تسلیم آلمان نازی در ۸ مه ۱۹۴۵ پایان یافته بود و جبهه متحدین فروپاشیده بود و نیازی به استفاده از چنین ابزاری نبود؛ آن چنان که در ۲ ژوئن ۱۹۴۵ هیروهیتو امپراتور ژاپن پیشنهاد مذاکره به متفقین را داد که با استقبال مثبتی از سوی آنها روبرو نشد.

 

دانشمندان مستقر در امریکا چنین وانمود می کنند که بیشتر از ترس دستیابی آلمانها به بمب اتمی و استفاده آنها از این نوع بمب، برای دست یافتن به آن به ارتش کمک می‌کردند، اما آلمانها تا پایان جنگ نتوانستند به بمب اتمی دست یابند و تلاش هایشان ناکام ماند. نخستین بمبهای امریکا برای انفجار در اروپا نیز بعد از پایان جنگ در جبهه اروپا آماده شدند، زیرا جنگ هشتم مه 1945 میلادی یعنی حدود دو ماه پیش از نخستین آزمایش انفجار اتمی (در آلاموگوردو) پایان یافته بود. ژاپنی‌ها اگرچه از سپتامبر 1940 میلادی در پی ساختن بمب اتمی بودند، اما صنعت ژاپن در شرایطی نبود که بتواند کمک چندانی به آنها کند، همچنین برخی تأسیسات مهم آنها در بمباران هوایی سال 1945 میلادی ویران شده بود. از این رو، برخی دانشمندان با توجه به اینکه ژاپنی‌ها تا دستیابی به بمب اتمی راه درازی داشتند، استفاده از چنین بمبی را علیه آنها غیر اخلاقی می‌دانستند اما ارتش امریکا اصرار به استفاده از آن داشت و برای ایجاد بیشترین آسیب های روانی به منظور وادار کردن ژاپن به تسلیم، سعی داشتند این بمبها بدون اخطار قبلی و بدون اعلام ماهیت آنها به اهداف از پیش تعیین شده اصابت کند؛ بیشترین تأکید در این میان بر نقش روانی انفجار این بمب ها بود.

 

با این وصف، شاید بتوان پاسخ به این پرسش که چرا امریکا از بمب اتم استفاده کرد را در سخنان موافقان تصمیم ترومن اینگونه یافت که از نظر سیاسی انفجار بمب اتمی برای نشان دادن قدرت امریکا به شوروی لازم بود. هرچند شوروی نیز بسیار زود توانست به بمب اتم دست یابد و نتیجه مطلوب امریکا از این کشتار بدست نیامد.

 

در حقیقت، این انفجار آغازی برای جنگ سرد آینده بود، همانگونه که جنگ جهانی دوم ریشه در جنگ جهانی اول داشت. اهمیت این برتری جویی امریکا بر شوروی زمانی روشن تر می شود که به یاد بیاوریم کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از ۲۸ نوامبر تا اول دسامبر ۱۹۴۳ قریب به 2 سال قبل از حملات اتمی امریکا به صورت سری برگزار شده بود و هدف کلی این کنفرانس‌ توافق در مورد چهره جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود.

 

* پروژه منهتن

 

منهتن اسم رمز یک پروژه محرمانه دولت امریکا است که قبل از جنگ جهانی دوم با هدف توسعه بمب اتم، پی ریزی شد. طرح اولیه تشکیل یک تیم تحقیقاتی به منظور ساخت سلاح هسته ای در سال 1939، زمانی که انیشتین نامه ای به فرانکلین روزولت -رئیس جمهور وقت امریکا- نوشت، تأیید شد.

 

پس از آن در سال 1942، فیزیکدانی به نام انریکو فرمی (Enrico Fermi) موفق شد یک واکنش هسته ای را در رآکتور خود که (CP-1 (Chicago Pile 1 نام داشت، کنترل کند. نکته جالب اینکه در کمال ناباوری CP-1 در دانشگاه شیکاگو مستقر بود!

 

3 مارس، رئیس شورای جنگ و وزیر آینده امور خارجه، بیرنه، یادداشتی برای فرانکلین روزولت می فرستد و هشدار می دهد که اگر «هیچ محصولی تا قبل از پایان جنگ تولید نشود، عواقب جدی آن برای حزب دموکرات زیاد خواهد بود». او همچنین می گوید: «من می دانم که هزینه های پروژه منهتن دارد به مرز 2 میلیارد دلار نزدیک می شود و هیچ تضمین قطعی هم درمورد آن وجود ندارد. اما ما موفق شده ایم که همکاری کمیته های کنگره در مسائل سری را به دست آوریم و شاید بتوانیم تا پایان جنگ این شرایط را ادامه دهیم.»

 

فردای جنگ در اروپا در حالی که هنوز پروژه منتهن به نتیجه نرسیده بود، کمیته موقت برای اولین بار جلسه تشکیل می دهد. هدف آن، «مطالعه در مورد مهار و پایان جنگ، انجام مطالعه و مشاوره درمورد تحقیقات پس از جنگ و تعیین مقررات و قوانین لازم برای به کارگیری آنها» بود. اعضای کمیته موقت عبارت بودند از جیمی بیرنه نماینده شخصی رئیس جمهور، رالف بارد معاون امور نیروی دریایی، ویلیام کلایتون، مشاور وزیر امور خارجه، وانه وار بوش مدیر دفتر تحقیقات و گسترش علمی امریکا و مدیر سابق مهندسی MIT، جیمز کنانت شیمیدان معروف و رئیس دانشگاه هاروارد و نیز کارل کامپتون فیزیکدان برجسته و رئیس MIT.

 

دو هفته بعد از این نشست، لئوزیلارد با در دست داشتن نامه ای از آلبرت انیشتین به کاخ سفید می رود تا ترومن را از خطرات تسلیحات اتمی برای دوران بعد از جنگ آگاه کند و او را درخصوص عدم صدور اجازه استفاده از سلاح های اتمی علیه ژاپن مجاب کند. سرانجام در 28 می لئوزیلارد به همراه والتر بارتکی و هارولد اوری با جیمی بیرنه در اسپارتانبورگ در کارولینای جنوبی دیدار می کند. زیلارد تلاش می کند بیرنه را متقاعد کند که نشان دادن قدرت بمب ها به جای به کار گیری آنها در مورد ژاپن، مؤثرتر است. بیرنه از زیلارد می پرسد: «اگر نتایج و نمود برنامه های هسته ای را به کنگره نشان ندهیم، چگونه می توانیم آنان را به اختصاص بودجه برای تحقیقات انرژی اتمی متقاعد کنیم؟»

 

بعدها درادامه این پروژه اولین بمب اتم در ششم جولای سال 1945، در آزمایشگاه Los Alamos منفجر شد. مسئول این آزمایشگاه که شاهد انفجار این بمب بوده، اظهار داشته: "همه ما می دانستیم که ساخت چنین بمبی می تواند دنیا را دگرگون کند، برخی از افراد می خندیدند و برخی می گریستند، ما -تیم تحقیقاتی- به نوعی خود را ویرانگران جهان شمرده و سرزنش می کردیم."

 

در دوم جولای هنری استیمسون وزیر جنگ، به ترومن پیشنهاد می کند که تسلیم بی قید و شرط را پیشنهاد دهد و می گوید: «فکر می کنم ملت ژاپن، شرایط ذهنی و ظرفیت لازم در این بحران برای تشخیص لزوم پایان جنگ و پذیرش تسلیم را داشته باشند.» اما در فردای این پیشنهاد بیرنه که رئیس شورای جنگ است، وزیر امور خارجه امریکا می شود تا مشخص شود در مقابله با ژاپن دیپلماسی جایگاهی ندارد.

 

* انفجار اولین بمب اتم

 

اولین تجهیزات اتمی در آلاموگرودو در نیومکزیکو و در تاریخ 16 جولای 1945 آزمایش شدند. نخستین انفجار هسته‌ای، انفجار آزمایشی بمب پلوتونیومی بود که در صحرای آلاموگوردو (نیومکزیکوی امریکا) پس از چند بار تعویق 9 روزه، 3 روزه، یک ساعته و 30 دقیقه‌ای نسبت به زمان از پیش تعیین شده، بالاخره در ساعت پنج و نیم صبح شانزدهم ژوئیه 1945 میلادی انجام شد. آنچه که شاهدان عینی از فاصله ده کیلومتری دیدند یک توپ آتشین با روشنایی سوزاننده‌ای بود، با شدت چندین برابر نور خورشید نیمروزی و یک ابر عظیم قارچ مانند که تا ارتفاع 12 کیلومتری بالا رفت.

 

شاهدانی که به تماشای نور شگفت انگیز توپ آتشین سرگرم بودند چند ثانیه بعد با موج انفجار موج به زمین افتادند و غرش مهیب آن تا چند دقیقه از تپه‌های اطراف منعکس شد. پس از انفجار، نخستین سخنی که ژنرال توماس فارل معاون ژنرال گروز مسئول طرح تولید بمب اتمی (طرح منهتن Manhattan) گفت این بود که "جنگ تمام است". ولی ژنرال گروز پاسخ داد: "البته پس از انداختن دو بمب اتمی روی ژاپن". کمتر از یک ماه زمان لازم بود تا درستی این گفته‌ها ثابت شود. در نخستین فهرست، شهر مذهبی- تاریخی کیوتو پایتخت پیشین ژاپن مورد نظر بود، اما برای کاهش برخی پیامدها، از فهرست کنار گذاشته شد. برای نخستین بمباران، هیروشیما و برای بمباران بعدی، شهر صنعتی ککورا برگزیده شده بود. روز 24 ژوئن 1945 میلادی هری ترومن رئیس جمهور وقت امریکا دستور داد تا در اولین فرصت پس از سوم اوت که وضعیت هوا اجازه می‌دهد، بمباران اتمی ژاپن انجام شود. روز 26 ژوئیه به ژاپن هشدار داده شد که اگر تسلیم نشود، ویرانی عظیمی در انتظارش خواهد بود اما سخنی از بمب اتمی به میان نیامد. برخی از بزرگان ژاپن در خواست صلح کردند اما روز 28 ژوئیه نخست وزیر ژاپن تهدید امریکا را غیر قابل قبول اعلام کرد.

 

* پسرک بر فراز هیروشیما

 

سه هفته بعد، بمب اتمی در شهر هیروشیما مورد استفاده قرار گرفت . ساعت هشت و پانزده دقیقه و هفده ثانیه ششم اوت ۱۹۴۵ در ارتفاع نه هزار متری محفظه زیرین هواپیمای ب- ۲۹ امریکایی بر فراز شهر هیروشیما در ژاپن باز شد و تنها بمبی که در آن بود، فرود آمد. با انفجار بمب اتمی 4 تنی محتوی ۶۰کیلوگرم اورانیوم-۲۳۵ موسوم به پسرک ( Little Boy) بر روی این شهر، تا پایان سال ۱۹۴۵م در حدود 140 هزار نفر و در فاصله سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۱ در حدود۶0 هزار نفر جان باختند. بمب به نحوی تنظیم شده بود که ۵۷۶ متر بالای سطح زمین منفجر شود تا تأثیر بیشتری بگذارد. انرژی تولید شده توسط این بمب برابر بود با انرژی حاصل از ۱۵ کیلوتن تی‌ان‌تی که نیمی از آن به شکل فشار هوا مانند طوفان ناگهان (موج انفجار)، یک سوم آن به شکل گرما و یک ششم دیگر به شکل تابشهای آلفا، بتا، گاما و نوترونی در آمده بود.

 

فعل و انفعالات اتمی در مرکز این بمب باعث گرمایی حدود چندین میلیون درجه سانتیگراد شد. این گرمای عظیم هر چیزی را تا شعاع یک و نیم کیلومتری مرکز اصابت بمب بطور کلی ذوب نمود. مردمی که از دور دست انفجار «پسرک» را در آسمان هیروشیما مشاهده کردند، می‌گفتند که خورشید دیگری را در آسمان دیده‌اند، خورشیدی که در حال انفجار از فاصله ۹ کیلومتری ۱۰ برابر نورانی تر از خورشید واقعی دیده می‌شد. اکثر قریب به اتفاق کشته شده های این انفجار غیر نظامی بودند.

 

کمیته لوس آلاموس ایده استفاده از بمب اتم علیه نیروهای نظامی را به علت امکان خطا رفتن آن و کوچک بودن اهداف نظامی رد کرد و استفاده علیه غیر نظامیان را تجویز نمود. این کمیته عقیده داشت که تأثیر روانی این بمباران بر ژاپن مهمتر از هر چیز دیگری است. انتخاب هیروشیما از آن جهت بود که هم شهری بزرگ و مهم بود و هم در میان تپه ها قرار داشت که تأثیر تمرکزی را افزایش می داد. مسئولان امریکایی در تبلیغات خود این شهر را اردوگاهی نظامی معرفی کردند. روز 6 اوت نیز بدان علت انتخاب شد که تا آن تاریخ ابر روی هدف را پوشانده بود.

 

دو سوم ساختمان‌های هیروشیما از جمله کارخانه‌های فولادسازی و صنعتی چون میتسوبیشی در اثر این بمباران نابود شدند. تنها چیزی که از شهر باقی ماند، ساختمان تالار ترویج صنعتی استانی هیروشیما بود که انفجار، بالای گنبد این بنا رخ می‌دهد و به خاطر قرار گرفتن در کانون مرکزی انفجار، کاملاً ویران نشد.

 

لحظه ای بعد، دیگر شهر هیروشیما وجود نداشت. بالای مرکز لرزه اتمی درجه حرارت به 4 هزار درجه سانتیگراد بالای صفر رسید و فشار توفانی اتمی 8 تن درمترمربع بود.

 

هیروشیما ۲۸۰ هزارنفر جمعیت داشت که 100 هزار نفر آنها در همان لحظه اول ذغال شدند. روی بعضی دیوارها اجساد چون اثر مهر دیده می شدند. تا شعاع 500 متری مرکز انفجار، سرامیک خانه‌ها ذوب و تا شعاع 2 کیلومتری لباسهایی که مردم به تن داشتند، سوخته بود و این یک کوره آدم پزی حقیقی بود.

 

سرعت طوفان اتمی در زیر منطقه انفجار، 1600 کیلومتر بر ساعت یعنی پنج برابر یک طوفان عظیم و فشار هوای ناشی از آن 3.5 کیلوگرم بر سانتیمتر مربع بوده است. در نقطه‌ای به فاصله 550 متری مرکز انفجار، سرعت طوفان حدود یک هزار کیلومتر بر ساعت بود که برای ویران کردن ساختمانهای بتونی کافی است. در فاصله 1600 متری، 305 کیلومتر بر ساعت بوده که ساختمانهای آجری را در هم می‌شکند.

 

سطح دایره مرگ و نیستی 3.5 کیلومتر مربع و سطح ناحیه مجروحین حدود 7.5 کیلومتر مربع است، در کل از حدود 90 هزار ساختمان، 60 هزار ساختمان به کلی یا عمدتاً ویران شده بودند و 5 روز زمان لازم بود تا یک واحد از ارتش ژاپن (Akatsuki Unit) اجساد را از خیابانها جمع آوری کند.

 

بقیه مردم شهر هیروشیما بتدریج مردند و به امراض گوناگون دچار شدند. تشعشعات اتمی همه جا را فراگرفت. بمب اتمی به یکهزار طریق به ساکنان دوردست هیروشیما نیز آسیب رساند. بسیاری از مردم احساس کردند، گوشهایشان نمی شود و یا از چشم آنها مرتب اشک می آید. روده های بسیاری ازمردم از کار افتاد.

 

هانری ترومن رییس جمهوری امریکا که روی عرشه رزمناو «اگوستا» بود، گفت: «این بزرگترین رویداد تاریخ بود.» ترومن که از رادیو با مردم امریکا سخن می گفت، افزود: «جهان توجه کرده است که اولین بمب اتمی روی هیروشیما یعنی یک پایگاه نظامی انداخته شد. زیرا ما می خواستیم تا حد امکان از کشتن غیرنظامیان پرهیز کنیم» این در حالی بود که پس از فروکش کردن جنگ مشخص شد هیروشیما و ناکازاکی به دلیل تمرکز زیاد کار و جمعیت به عنوان اهداف بمباران انتخاب شدند و 95 درصد از کسانی که در هیروشیما و ناکازاکی کشته شدند، غیرنظامی بودند.

 

* سایه مرگ مرد چاق بر ناکازاکی

 

پنج شنبه نهم اوت 1945 میلادی، 3 روز پس از بمباران اتمی هیروشیما، یک هواپیمای بی 29 دیگر جزیره تینیان را با هدف بمباران شهر صنعتی ککورا ترک کرد. هوا در ککورا تمام ابری و دید بسیار اندک بود. هواپیما سه بار منطقه را دور زد تا دید مناسبی پیدا کند اما فایده‌ای نداشت. نگرانی از کم آمدن سوخت برای گشت زدن بیشتر روی ککورا خلبان بسوی دومین هدف از پیش تعیین شده خود، یعنی ناکازاکی راهی کرد. ساعت ده و پنجاه و هشت دقیقه صبح هواپیما به ناکازاکی رسید که آنجا نیز هوا ابری و دید اندک بود. اما پس از 4 دقیقه خلبان توانست روزنه‌ای در ابرها بیابد که از آن می‌اتوانست شهر را زیر پا ببیند. به این ترتیب یک بمب چهار و نیم تنی در بردارنده حدود 10 کیلوگرم پلوتونیم 239 که بخاطر بزرگی اندازه آن نسبت به "پسر کوچک" به "مرد چاق" ملقب بود، بسوی ناکازاکی رها شد که در ارتفاع حدود 500 متری منفجر شد و فوراً حباب بسیار قرمزی بر فراز شهر ظاهر شد که تا ارتفاع ۲۵۰۰ متری بالا رفت و سپس مبدل به ابر سیاهی در شانزده هزارمتری شد و ظلمت جایگزین روز شد و تا فاصله ۱۵ کیلومتری همه چیز آتش گرفت.

 

با اینکه بمب پلوتونیومی به کار گرفته شده در ناکازاکی قدرتی بیشتر از بمب هیروشیما داشت، ولی ویرانی و تلفات در آنجا از هیروشیما کمتر بود. هیروشیما یک شهر مسطح است که انفجار بالای مرکز آن رخ داده بود، اما در ناکازاکی تپه‌ای بزرگ، شهر را به دو بخش که در دو دره واقع شده‌اند، تقسیم می‌کند. انفجار در بالای یکی از آن دو یعنی دره اوراکامی رخ داده بود. در این دره آسیبها شدید بود اما ضمن این که بخشی از انرژی در بخش های خالی از سکنه تپه تلف شده بود، این تپه مانند سپری تا اندازه زیادی از بخشهای دیگر محافظت کرده بود. بنا بر آمارهای رسمی در اثر انفجار این بمب، 11574 خانه سوخت، 1326 خانه کاملاً ویران شد، 5509 خانه به شدت آسیب دید و غیر از قربانیان سالهای بعد، 73884 نفر کشته و 74909 نفر مجروح بر جای گذاشت.

 

با این دو بمباران اگرچه تهدیدات ادامه داشت اما بمباران متوقف شد و ژاپن تسلیم شد. علت توقف بمباران، نتیجه گیری از آن نبود، بلکه بعدها امریکایی ها اعلام کردند که در آن زمان، جز آن دو بمبی که بکار برده بودند، بمب اتمی دیگری آماده استفاده نداشته‌اند! به هر حال بمبهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی قدرت انفجار هسته‌ای را به جهان شناساندند و نمایشی از یک هولوکاست واقعی شکل گرفت.

 

* دنیا پس از هولوکاست امریکایی

 

واژه هولوکاست اگرچه امروز اصطلاحی خاص محسوب می شود اما در واقع لغتی عبری به معنی قربانی است که برگرفته از یک واژه مرکب یونانی است و به معنی یکجا سوزاندن می باشد. با این وصف بی شک سوزاندن ساکنان غیرنظامی یک شهر در درجه حرارتی که سنگ را ذوب می نماید، یک هولوکاست واقعی است.

 

18 اکتبر 1945 اسناد بسیار محرمانه آزمایشگاه لوس آلاموس به دست لاورنتی بریا، رئیس پلیس مخفی شوروی و مسؤول برنامه هسته ای شوروی می رسد و این نقطه آغازی برای یک جنگ سرد می گردد. امروزه در سیستم های جدید راکت هایی وجود دارند که قادر هستند در ظرف یک ساعت، کلاهک های اتمی را از یک سر کره زمین، به سر دیگر بفرستند. به این ترتیب، آنچه مسلم است، از سال 1950 تا کنون حجم جنگ افزارهای موجود در جهان به میزانی که برای نابودی بشریت کافی باشد، رسیده است. شاید از همین رو بود که وقتی از انیشتین پرسیدند که در جنگ جهانی سوم از چه سلاحی استفاده می‌شود؟ وی در جواب گفت: نمی‌دانم اما اینقدر می‌دانم که در جنگ جهانی چهارم چوب و چماق به کار خواهند گرفت.

 

به دنبال نفرت شدیدی که استفاده از بمب اتم پدید آورد و با علم به موازنه قدرت بین رقیبان مختلف در سطح جهان، استفاده از سلاحهای اتمی در عمل کارآیی خود را از دست داده است. اگرچه امریکا بارها در جنگ های خود که آخرین بار در عراق رخ داد، از اورانیوم ضعیف شده در بمب های خود استفاده کرد که اثرات بسیار نامطلوبی بر نسل های بعدی پدید آورده و خواهد آورد.

 

اما آنچه کمتر مورد توجه واقعی جهانیان قرار گرفته است، این است که امریکا تنها کشوری است که تاکنون از سلاح هسته ای استفاده نموده، از سال ١۹۴۵ تاکنون با جنگ‌ها و مداخلات نظامى اطلاعاتى در مناطق عمده جهان تشنج آفرینی نموده تا جایی که آمارها نشان می دهد، امریکا مستقیم و غیرمستقیم در این مدت به ۴۴ کشور حمله کرده است؛ و اکنون نیز برخلاف تعهدات خود نه تنها از تعداد کلاهک های هسته ای خود نکاسته است، بلکه رسماً خبر بازسازی آنها را منتشر می کند.

 

ریشه‌هاى استراتژى این جنگ های مکرر را می توان در دکترین ترومن دید که براى نخستین بار در سال ١۹۴٨ از سوى «جورج کنان»، مشاور سیاست خارجى او اعلام شد.

 

این استراتژى به صراحت بیان می‌کند که امریکا باید سلطه اقتصادى و استراتژیک خود را با توسل به ابزار نظامى حفظ کند. انزواى سیستم سازمان ملل هم به عنوان یک نهاد بین‌المللى مستقل و بانفوذ از همان ابتداى شکل‌گیرى آن در سال ١۹۴۶، جزیى از سیاست خارجى امریکا بوده است. جورج کنان گفت: "به طور معمول سازمان ملل اهداف مفیدى دارد، اما بیش از آن‌که بتواند مشکل را برطرف کند، مشکل پدید آورده و تلاش‌هاى دیپلماتیک ما را تا حد زیادى پراکنده کرده است. استفاده از اکثریت سازمان ملل براى اهداف بزرگ سیاسى، سلاحى است که ممکن است روزى به سوى خودمان هم نشانه رود." این نگاه آنچنان در امریکا ریشه دوانیده است که در آخرین موارد آن همچون جنگ افغانستان و عراق به رغم مخالفت قریب به اتفاق کشورها، امریکا به آنها حمله کرد تا منافع خود را تأمین نماید.

 

حال سؤال اینجاست که آیا وقت آن نرسیده است که دنیا در برابر کشوری که از سلاح های ویرانگری برخوردار است و هر لحظه سایر کشورها را تهدید می کند، بایستد و خواستار خلع سلاح آن شود؟ این سؤال در حالی مطرح است که در سالهای اخیر وقت و انرژی اغلب کشورهای بزرگ در رویارویی با ایرانی صرف شده است که گزارش های نهاد آژانس بین المللی انرژی اتمی بیانگر صلح آمیز بودن برنامه های هسته ای آن است.

 

این رویکرد جهانی ناشی از توان قوی امریکا در اجرای پروژه فریب است، آنچنان که هر از گاهی اسناد خارج شده از طبقه بندی امریکا نیز به وضوح نشان داده است که چگونه این فریب کاری شکل گرفته است. همین قدرت فریب است که ایران را به جای امریکا در معرض سوال جهانی قرار می دهد و همچنین افسانه هولوکاست را شکل می دهد تا کوره آدم پزی به بزرگی هیروشیما و ناکازاکی به فراموشی سپرده شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد