عکسهای ایرانی و خارجی و مطالب جالب

**اگر آمریکا و طرف‌های غربی بفهمند ایران کشور قوی‌ای است، دست از لجبازی برخواهند داشت**

عکسهای ایرانی و خارجی و مطالب جالب

**اگر آمریکا و طرف‌های غربی بفهمند ایران کشور قوی‌ای است، دست از لجبازی برخواهند داشت**

دعاهاى حضرت یوسف (علیه السلام) در قرآن

دعاهاى حضرت یوسف (علیه السلام) در قرآن

یا الله

- یکى از پیامبران الهى یوسف است. داستان حضرت یوسف در قرآن کریم، بلند و پر نکته است. حسد، برادران را وادار مى‌کند که او را به چاه بیندازند. قافله‏اى سر مى‌رسد و دلو را در چاه مى‌افکنند تا آب بکشند و استفاده کنند. ناباورانه مى‌نگرند به جاى آب، نوجوانى زیبا از چاه سر برآورد. او را به بردگى مى‌گیرند و در مصر به فروش مى‌رسانند. یوسف به عنوان برده به کاخ عزیز مصر راه مى‌یابد و زلیخا همسر عزیز، شیفته یوسف مى‌شود و مى‌خواهد از او کام گیرد.

یوسف پاکدامنِ پیغمبرزاده، به گناه تن نمى‌دهد. او را تهدید به زندان مى‌کنند. یوسف دست به دعا برمى‌دارد و مى‌گوید:

رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَى مِمّا یَدْعُونَنى إِلَیْهِ وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنّى کَیْدهُنَّ أصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ(1)؛ بارالها، زندان براى من دوست داشتنى‌تر است از گناهى که مرا به سوى آن فرا مى‌خوانند، اگر مکر زنان را از من مگردانى با آنان درآمیزم و از جاهلان خواهم بود.

خداوند هم دعاى او را مستجاب فرمود و مکر زنان دربار را از او بگرداند. پس یوسف را زندانى کردند.

- یوسف مدتى را در زندان مى‌گذراند. سال‏ها و حکایت‏ها مى‌گذرد تا آن که براى تعبیر خواب پادشاه مصر در زندان به نزد او مى‌آیند. یوسف از موقعیت استفاده مى‌کند، از بى‌گناهى خود مى‌گوید، و از سبب زندانى شدن خود جویا مى‌شود.

پیام او را به پادشاه مى‌رسانند. پادشاه زنان را احضار مى‌کند. همه زنان، به‏ ویژه زلیخا همسر پادشاه، بر گناهکارى خود و بى‌گناهى یوسف گواهى مى‌دهند. یوسف از زندان آزاد، مقرّب دربار و وزیر دارایى و اقتصاد مى‌شود.

در کنعان مردم دچار قحطى مى‌شوند و براى تهیّه آذوقه به سوى مصر رو مى‌آورند. مصر که با تدبیر یوسف داراى انبارهاى بزرگ غلّه شده است پذیراى فرزندان یعقوب مى‌شود.

باز هم حکایت‏ها مى‌گذرد تا آنگاه که خبر یوسف به یعقوب مى‌رسد و یعقوب و خاندانش راهى مصر و بر سراى بزرگ یوسف وارد مى‌شوند.

یوسف، پدر و مادرش را احترام مى‌کند و بر تخت مى‌نشاند و برادرانش در برابر او به خاک در مى‌افتند و براى خداوند سجده مى‌گزارند. با پدید آمدن چنین صحنه‏اى، خوابى که یوسف در نوجوانى دیده بود و به پدرش بازگو کرده بود تعبیر مى‌شود. در چنین شرایطى یوسف دست به دعا بر مى‌دارد و با خداوند چنین مناجات مى‌کند:

رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِى مِنَ المُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِى مِنْ تَأْوِیلِ الأَحادِیثِ فاطِرَ السَّمـواتِ وَالأَرضِ أَنْتَ وَلِیّى فِى الدُّنْیا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنى مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِى بِالصّالِحینَ(2)؛ بارالها، تو به من ریاست دادى، و تعبیر خواب را تو به من آموختى، اى آفریننده آسمان‏ها و زمین، تو ولى و سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران و به نیکوکارانم بپیوند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- یوسف/ آیه 33.

2- یوسف، آیه 101.

 

منبع:

کتاب دعاهاى قرآن، حسین واثقى.