حرمتشکنی روز عاشورا و پس از آن حماسه 9 دی آنچنان حجت را برهمه تمام کرد که اگرچه موسوی در بیانیه خود تلاش کرد از رفتار ضددینی و ضدانسانی افرادی که به بهانه طرفداری از او در روز عاشورا حرمتشکنی کرده بودند، قبحزدایی کند و آنان را مردم خداجوی بنامد، اما در همان بیانیه نیز با نوعی عقبنشینی، دولت را به رسمیت پذیرفت، تا بهتدریج ولو در ظاهر، خرج خود را از جریان ضددینی که عملاً به صحنهگردان حامیانش تبدیل شدهاند، جدا کند.
به گزارش رجانیوز، ماجرا اما آنجا سختتر شد که دو روز پس از بیانیه موسوی، پنج تن از افرادی که در سابقه خود یا انکار الهی بودن قرآن و وجود مقدس امام زمان(عج) را داشتند یا خدشه در عصمت ائمه(ع) و گرایشهای شبه وهابی و یا عملکردی با برونداد ضددینی و اباحیگرانه در حوزه فرهنگ، به جانبداری از موسوی به میدان آمدند تا سکوتی را که در اثر بهت از حرمتشکنی روز عاشورا در میان هواداران او در داخل ایجاد شده بود، با یک دوپینگ خارجی بشکنند و در ضمن با ذکر عنوان "خواستههای بهینه جنبش سبز" و استفاده از این تعبیر که این بیانیه تکمیلکننده بیانیه موسوی است، به او نیز بفهمانند که دیگر وی اجازه ندارد به تنهایی و سرخود تصمیمی بگیرد و حتی بهمنظور کاستن از فشار افکارعمومی در قبال 7 ماه قانونشکنی منجر به فجایع روز عاشورا، عقبنشینی نیمبند و تلویحی داشته باشد.
با این حال، چنبره حلقه ضددینی بر جریانی که تمایل دارد همچنان خود را بهعنوان یک جنبش اعتراضی داخلی معرفی کند، محدود به بیانیه پنجنفره سروش، کدیور، گنجی، بازرگان و مهاجرانی نماند، بلکه روز شنبه 26 دیماه، بیانیه 15 بندی با عنوان "پشتیبانان سکولار جنبش سبز ایران" منتشر شد.
نویسندگان این بیانیه در همان بند اول، تکلیف را یکسره کرده و به سبک گنجی و سروش، باورهای دینی و شیعی مردم ایران را مورد حمله قرار دادند: «بهنظر ما، مشکل اصلى و تاریخى ملت ایران تحمل رنج مدام ناشى از سلطهى انواع تبعیض ها بوده است. ما ایرانیان همواره از تبعیض در مورد عقاید، مذاهب، ادیان، جنسیت، قومیت، زبان، ارزش هاى فرهنگى، و فرصت هاى اجتماعى خود رنج برده ایم و این امر به خصوص بخاطر اعلام «مذهب رسمى» در قانون مشروطه و نیز در سه دهه حکومت گروه روحانیون فرقهى تشیع امامى بر کشورمان، بشدت افزایش یافته است.»
در عین حال، چهرههای اصلی بانی تنظیم و جمعآوری امضا برای این بیانیه نیز از گرایشهای آشکار ضداسلامی برخوردار هستند. بهطوری که در این زمینه رادیو فردا رسانه وابسته به سیا، در اولین گام به سراغ اسماعیل نوری علا رفت.
نوری علا از نویسندگان سایتهای ضدانقلاب است که در اغلب نوشتههای وی تقابل میان اسلامیت و ایرانیت محور اصلی بحث است و وی، مقالات متعددی در زمینه دشمنی اسلام با ایران منتشر کرده است.
نوری علا ضدانقلاب خارجنشین نیز بهتازگی و در خلأ کنار کشیدن صوری یا واقعی بسیاری از همراهان داخلی جریان فتنه از بعد از حرمتشکنی عاشورا به یکی از صحنهگردانان این جریان که اکنون کاملاً به یک جریان ضددینی تغییر ماهیت داده، تبدیل شده است.
وی در مصاحبه با رادیو فردا میگوید:
از وقتی انتشار بیانیههای مختلف جبهههای اصلاح طلبان آغاز شد، از داخل و خارج از ایران مرتب با امضاءکنندگان این بیانیه تماس گرفته شده و حتی حکومت هم منکر این نیست که بخش وسیعی از جنبش سبز معتقد به جدایی حکومت از دین هستند. ولی چرا این عده صدایی ندارند و هر بیانیه صادر شده یا حرفی زده می شود، فقط از جانب مذهبی ها و کسانی است که می خواهند جمهوری اسلامی بماند. پس صدای دیگران کجاست؟
این مسئله موجب شد عده ای به فکر بیفتیم و این بیانیه را منتشر کنیم به این عنوان که در داخل جنبش سبز یک بخش عظیمی سکولار و خواهان جدایی حکومت از دین هستند. اعلام موجودیت ما به این معنی است که هم بگوییم جنبش سبز دارای یک بخش سکولار است و هم این که عده زیادی از روشنفکران ایران از این قضیه پشتیبانی میکنند و از تریبونهایی که در خارج از کشور دراختیار دارند برای توضیح خواستهای جمعیت سکولار جنبش سبز استفاده میکنند که البته با آغاز به کار این سایت بر تعدادشان افزوده خواهد شد.
اول این که ما حکومتی میخواهیم که هیچ مذهب و دینی اعم از اسلام یا مسیحیت و غیره در آن دخالت نداشته باشد. چون هر مذهبی وارد حکومت شود، حکومت را وادار میکند ارزشها و خواستهای خود را بر تمام مردم ایران تحمیل کند، اما ما معتقدیم حکومت ایران باید در خدمت همه مردم باشد اعم از مذهبی، بی دین، مسیحی، یهودی یا بهایی.
ما میخواهیم آن چیزی که عامل اصلی تبعیض در جامعه است کنار گذاشته شود و بر این اعتقاد هستیم که حکومتهای مذهبی و مکتبی منشا انواع تبعیضها در جامعه هستند.
وی در پاسخ به اینکه آیا میخواهید بخش سکولار جنبش سبز را بهوجود آورید، میگوید: این بخش وجود دارد و ما نمیخواهیم چیز جدیدی را به وجود آوریم بلکه میخواهیم به آن صدا دهیم و حلقومی باشیم برای حرف زدن در کنار دیگران. مسئله این است که سکولارها مرکزیتی داشته باشند، مسایل سکولاریسم مورد بحث قرار گیرد و راهکارهای مختلف عملی مورد بررسی قرار گیرد. به نظر من در هر شهر یا کشوری سکولارها باید گردهم آیند و مشخص کنند چه میخواهند و سپس استراتژی لازم را برای رسیدن به خواستهای خود تعیین کنند