عکسهای ایرانی و خارجی و مطالب جالب

**اگر آمریکا و طرف‌های غربی بفهمند ایران کشور قوی‌ای است، دست از لجبازی برخواهند داشت**

عکسهای ایرانی و خارجی و مطالب جالب

**اگر آمریکا و طرف‌های غربی بفهمند ایران کشور قوی‌ای است، دست از لجبازی برخواهند داشت**

تاریخچه تفصیلی و خواندنی حزب‌الله (از 1974 تا 2010)/ 43 بازی هنرمندانه حزب‌الله با اعصاب صهیونیست‌ها

حزب الله تصاویری در سایتش منتشر کرد که تعدادی از اعضای بدن را نشان می داد و در بین آنها 5 ساق پا به چشم می خورد. این تصاویر اعضایی بود که به اسرائیل بازگردانده شد و اسرائیل مدعی بود همه اش متعلق به گروهبان ایلیا است. در ذیل تصاویر آمده بود:«چطور ممکن است یک نفر 5 تا ساق پا داشته باشد؟!ارتش شما حقایق را مخفی می کند. آنها فقط در زمانی که فرزندان شما زنده‌اند و آنها را برای مرگ حتمی می‌فرستند به آنها بی‌احترامی نمی‌کنند، بلکه بعد از مرگشان هم به آنها بی احترامی می‌کنند. جسد های دفن شده فرزندان شما کامل نبوده و با اعضای بدن دیگران مخلوط بوده است.»
گروه تاریخ رجانیوز: آنچه در پی می‌آید، قسمت دیگری از تاریخچه‌ی حزب الله است. این سلسله مطالب، ترجمه‌ای است از ترجمه‌ی عربی کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ 30 سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشته‌ی نیکلاس بلانفورد؛ که در عین نوشته شدن توسط یک پژوهشگر غربی (که بعضا با مواضع حزب زوایای جدی داشته و گاهی در درک عمق ایدئولوژی اسلامی ناتوان بوده و در برخی موارد نیز تحت تاثیر شایعات ضد مقاومت واقع شده) مجموعا اطلاعات مفید و ذی‌قیمتی در باره‌ی تاریخچه‌ی حزب الله ارائه می‌کند. قسمت را می‌خوانیم:
 
پیروزی حزب الله در بازی هوشمندانه ی رسانه‌ای
کمین انصاریه فقط یک پیروزی نظامی نبود، بلکه حزب الله، از طریق آشفته کردن اسرائیلی ها در موضوع تکه های باقی مانده از اجساد کماندوهای کشته شده ی اسرائیلی در انصاریه، یک ضربه ی رسانه ای هم به اسرائیل وارد کرد:
در جولای 1998، و بعد از دو ماه مذاکره ی غیر مستقیم بین حزب الله و اسرائیل به واسطه ی یک افسر اطلاعاتی آلمانی، دو طرف به توافقی دست یافتند که طبق آن باقی مانده جسد گروهبان ایلیا با پیکرهای چهل نفر از شهدای مقاومت و همچنین شصت اسیر لبنانی معاوضه می شد.
باقی مانده جسد گروهبان ایلیا از طریق صلیب سرخ بین المللی به اسرائیل منتقل شد. می شد که مسئله در همینجا خاتمه پیدا کند، اما حزب الله داشت یک شعبده بازی جدید آماده می‌کرد:
حزب الله در پایگاه اینترنتی اش چند سؤال خطاب به افکار عمومی اسرائیل مطرح کرد. از جمله پیرامون باقی مانده ی اعضای بشری ای که به اسرائیل برگردانده شد. حزب الله مدام می‌گفت تکه های برگردانده شده حاوی بخش هایی از بدن دو سرباز دیگر هم بوده است، و اضافه می‌کرد برای اثبات این موضوع دلایلی مستند به آزمایشات دی ان ای دارد، ولی حاکمان اسرائیل به این موضوع اشاره ای نکرده بودند و این طور به افکار عمومی اسرائیل و خانواده قربانیان فهمانده بودند که تنها سربازیکه قدری از بدنش در انصاریه باقی مانده گروهبان ایلیا بوده و مابقی کشته های آن حادثه با جسد کامل دفن شده اند.
بعد از آن حزب الله تصاویر وحشتناکی در پایگاه اینترنتی اش منتشر کرد که تعدادی از اعضای بدن را نشان می داد که در بین آنها 5 ساق پا به چشم می خورد. [این تصاویر اعضایی بود که به اسرائیل بازگردانده شد و اسرائیل مدعی بود همه اش متعلق به گروهبان ایلیا است و مابقی اجساد، در همان زمان دفن در چند ماه پیش کامل بوده اند]. در شرحی ذیل تصاویر آمده بود: «چطور ممکن است یک نفر 5 تا ساق پا داشته باشد؟! ارتش شما حقایق را مخفی می کند. آنها فقط در زمانی که فرزندان شما زنده اند و آنها را برای مرگ حتمی می فرستند به آنها بی احترامی نمی کنند، بلکه بعد از مرگشان هم به آنها بی احترامی می کنند. جسد های دفن شده فرزندان شما کامل نبوده و با اعضای بدن دیگران مخلوط بوده است.»
این مانور تبلغاتی و روانی هوشمندانه، سر و صدای زیادی در اسرائیلی به راه انداخت، تا حدی که ارتش اسرائیلی خودش را مضطر دید و مجبور شد اعتراف کند که قبر دو تن از سربازانی که در انصاریه کشته شده بودند را نبش کرده است تا اعضایشان که در اثنای عملیات تبادل بازگشته است را هم در همان قبر دفن کند.
و ناگهان، خانواده ی سربازان کشته شده خواستار نبش قبرها و تشریح جسدها و آزمایشات دی ان ای شدند تا مطمئن شوند اجسادی که دفن شده حقیقتا برای فرزندان آنهاست و با اعضای بدن های دیگر مخلوط نیست.
 
عملیات انصاریه، نمونه ای خلاصه وار از اسلوب عمل چندجانبه و حرفه‌ای حزب الله در نبردش با اسرائیل است. حزب الله از طریق ترکیب کردن کار اطلاعاتی بسیار گسترده و چند جانبه و عمل در عرصه ی نبرد و کار رسانه ای عالی و توانمندانه، توانست نتیجه ی پویایی به دست بیاورد که اسرائیل مجبور شد باز هم در تاکتیک هایش تجدید نظر نماید. و به رغم اینکه اسرائیل کماکان و تا پیش از عقب نشینی در سال 2000 از واحدهای کماندویی برای عملیات در مناطق اشغالی جنوب لبنان و حاشیه ی آن استفاده کرد، ولی عملیات انصاریه آخرین عملیات در عمق خاک لبنان بود.
 
شهادت سید هادی نصرالله
پاییز 1997، دوره‌ی افتضاحی برای اسرائیلی‌ها در جنوب لبنان بود. حتی موفقیت‌های به دست آمده هم در سطح معمول نبود. در 12 سپتامبر، یعنی یک هفته بعد از عملیات انصاریه، [سید] هادی نصرالله، پسر بزرگ دبیر کل حزب الله که 18 سال داشت، به همراه دو رفیقش در درگیری‌ای با واحد [ویژه‌ی] ایگوز در مرز منطقه‌ی اشغالی به شهادت رسید. پیکر او از محل درگیری به مقر فرماندهی اسرائیل منتقل شد. تصویربرداران محلی، از پیکر او که در راهرو افتاده بود، درحالیکه نیروهای ارتش لبنان جنوبی با لبخند کنارش ایستاده بودند، تصویر برداشتند.
 
[تصویر پیکر مطهر شهید سید هادی نصرالله که در رسانه های صهیونیستی منتشر شد]
 
اما همدلی‌ای که افکار عمومی لبنان با سید حسن نصرالله نشان داد باعث  محبوبیت هر چه بیشتر او و بالا رفتن جایگاهش شد. مثلا نخست وزیر رفیق حریری که خود پیشتر یکی از پسرانش را از دست داده بود، شدیدا از شهادت [سید] هادی نصرالله تحت تاثیر قرار گرفت. 
مصطفی ناصر به یاد می‌آورد: «نخست‌وزیر، حریری همیشه به من می‌گفت "همه‌ی رهبران سیاسی در لبنان معمولا برای فرزندانشان ماشین‌های زیبا تهیه می‌کنند و آنها را به بهترین دانشگاه‌ها می‌فرستند و آنها را آماده می‌کنند که جایگاه سیاسی‌شان به آنها به ارث برسد. اما سید حسن تنها کسی است که پسرش را فرستاد تا شهید شود." بعد گفت: "تا حالا کسی مثل او را ندیده‌ام. این، آدمی است که می‌توانم به او اعتماد کنم.»
سید حسن نصرالله برگزاری مراسم سوگواری و دریافت پیام‌های تسلیت را نپذیرفت و از طرفدارانش خواست به او برای شهادت هادی، تبریک بگویند.
 
تاسیس گردان‌های مقاومت لبنان
در مراسمی که یک هفته بعد برگزار شد، سید حسن نصرالله اعلام کرد حزب الله در حال تشکیل یک واحد مقاومت جدید با نام «گردان‌های مقاومت لبنان» است و این گردان‌ها برای پذیرش تمامی داوطلبان، صرف نظر از دینشان، آمادگی دارد. او در توضیح این مطلب اعلام کرد: «این واحد، برای اجابت درخواست‌های تعداد زیادی از لبنانی‌ها برای ملحق شدن به مقاومت ایجاد می‌شود. نیروهای تازه، از طرف کادرهای نظامی حزب الله آموزش می‌بینند و بعد از آن در جنوب اقدام به عملیات ضد اسرائیلی‌ها می‌کنند.»
تعدادی شماره تلفن هم در روزنامه‌های لبنان منتشر شد تا داوطلبان سرشار از امید، با آنها تماس گرفته و دستورالعمل‌هایی پیرامون چگونگی پیوستن به این واحد کسب کنند.
 
پایان اسطوره‌ی مرکاوا
حزب الله برای اینکه نشان دهد شهادت هادی، تاثیری بر اراده‌اش نداشته است، عملیات‌هایش را در هفته‌ی بعد از آن گسترش داد. در 14 سپتامبر، دو نظامی اسرائیلی با انفجار یک مین کنارجاده‌ای کشته شدند. 4 روز بعد هم حزب الله در ابتدای صبح، حمله‌ی چندجانبه‌ای به 25 مرکز مقدم اسرائیلی‌ها و ارتش لبنان جنوب در طول منطقه‌ی اشغالی صورت داد. این حملات، که تقریبا 200 رزمنده‌ مقاومت در آن مشارکت داشتند، رأس ساعت 7 صبح و با شلیک خمپاره و موشک به مراکز مقدم اسرائیلی‌ها و ارتش لبنان جنوبی (که از خطی ممتد از دریای مدیترانه تا تپه‌های واقع در غرب جبل حرمون واقع بودند) شروع شد. 
در همان لحظات که درگیری‌ها در خطوط نبرد بالا گرفته بود، یکی از رزمندگان مقاومت، از دوربین موشک‌انداز ضد تانک اِی تی 4 اسیپگوت (AT-4 Spigot) که یک نسخه‌ی بهبودیافته از ای تی 3 ساگر محسوب می‌شد، یک تانک «مرکاوا مارک 2» که جلوی یک مرکز مقدم اسرائیلی در روستای الریحان متوقف شده بود را با دقت زیر نظر گرفت و موشک را شلیک کرد. درحالیکه موشک [با سرعت] جلو می‌رفت نیروی مقاومت همچنان تانک را زیر نظر گرفته بود. موشک به کناره‌ی تانک برخورد کرده و سر جنگی آن، توانست با نفوذ به لایه‌ی زرهی روی تانک، به داخل آن رفته و در آنجا منفجر شود و فرمانده تانک را بکشد.
این اولین بار بود که حزب الله موفق می‌شد زره تانک مرکاوا را با یک موشک ضد تانک بشکافد. سازندگان اسرائیلی اینطور تبلیغ کرده‌ بودند که تانک مرکاوا، با امنیت‌ترین تانک در دنیاست چون پوشش ضخیمی روی آن قرار دارد که از یک زره واکنشی درست شده و طوری طراحی شده که سر جنگی موشک‌های ضد تانک را پیش از آنکه به بدنه‌ی فولادی تانک برسند، منفجر کند.
توانایی حزب الله در شکافتن زره تانک مرکاوا با موشک ضد تانک، سازندگان مرکاوا را بر آن داشت که روند ساخت آن را از ابتدا مورد بازبینی قرار دهند تا ببینند آیا «نقطه ضعفی» که سید حسن نصرالله افتخار می‌کرد یارانش موفق به کشف آن شده‌اند، وجود دارد یا نه.
 
[یکی از تانکهای مرکاوای منهدم شده در جنوب لبنان]
 
منهدم کردن مرکاوا، نتیجه‌ی بهبود مستمر مهارت‌های ضدزرهی حزب الله بود. حزب الله در سال 1995 موشک‌های اسپیگوت را از ایران دریافت کرده بود. با اینکه سر جنگی این موشک‌ها از موشک AT-3 کوچک‌تر بود، اما سرعت بیشتری داشت و سیستم هدف‌گیری و تعیین مسیرش به آن قدرت می‌داد با دقت بیشتری به هدفش برخورد کند. وارد شدن AT-4 به جنوب لبنان، اسرائیلی‌ها را مجبور کرد زره برخی از تانک‌هایشان را بهبود بخشیده و به جای برخی دیگر از تانک‌هایشان تانک مرکاوا بگذارند.
حزب الله یک دسته‌ی متخصص در مهارت‌های ضد زره ایجاد کرده و آنها را به پادگان‌های آموزشی در سوریه و ایران فرستاد تا ضمن گذراندن دوره‌های فشرده، دقت هدف‌گیری‌شان را از طریق هدف قرار دادن هدف‌های ساختگی (که به اندازه‌ی حجم مرکاوای واقعی بود) افزایش دهند. آنها یاد گرفتند چطور دقیقا یک نقطه‌ را با شلیک پیاپی دو موشک یا بیشتر هدف قرار دهند. این نظریه مبتنی بود بر منفجر کردن لایه‌های واکنشی زرهی مرکاوا، از طریق پرتاب موشک‌های پیاپی [به یک نقطه‌ی واحد]. این تکنیک در طول سالیان بعد و وقتی حزب الله یاد گرفت چطور تجهیزات زرهی اسرائیلی را زیر بارانی از موشک بگیرد، بهبود پیدا کرد.
در هفته‌های بعد از حمله‌ی کشنده به مرکاوا در الریحان در ماه سپتامبر، دو تانک دیگر مرکاوا ای کا 2 با موشک‌های ضدتانک حزب الله منفجر شدند. «مجاهدان ما تانک مرکاوا را به آهن قراضه تبدیل کرده‌‌اند. ما همه‌ی اسرار این تانک را می‌دانیم و حالا برایمان یک هدف آسان است.» این را نبیل قاووق، مسئول منطقه‌ی جنوب در حزب الله گفت، درحالیکه افتخار می‌کرد که «اسطوره‌ی مرکاوا تمام شد.»
ای تی 4 اسپیگوت تنها موشک ضد تانک نسل دوم نبود که از طرف حزب الله مورد استفاده قرار می‌گرفت. حزب الله از موشک‌های تاو آمریکایی که ایران به عنوان بخشی از معامله‌ی سلاح در برابر گروگان‌ها در دهه‌های هشتاد میلادی منعقد کرده بود [...] هم استفاده کرد. ایرانی‌ها موشک‌های تاو را در اختیار حزب الله گذاشتند و حزب الله هم این موشک‌ها در در صحنه‌ی نبرد در جنوب لبنان [با منفجر کردن در داخل تانک‌های مرکاوا] تحویل اسرائیلی‌ها داد!
حملات ضد مرکاوا در سال 1997 در وقت نامناسبی برای اسرائیلی‌ها شروع شده بود. دولت اسرائیل در همان زمان در تلاش بود در چارچوب معامله‌ی تسلیحاتی‌ای با ترکیه که ارزش آن به میلیاردها دلار بالغ می‌شد، یک سری تانک مرکاوا ام کا 3 به این کشور بفروشد.
هرچند تانک‌هایی که حزب الله منفجر کرد از نوع قدیمی‌تر یعنی ام کا 2 بود واما نوع ام کا 3 که در سال 1990 وارد خدمت شده بود، تنها در حجم فرمانش و نوع توپ اصلی‌اش و سیستم کنترل آتش‌اش با نسل قبلی تفاوت داشت و هر دو نسل، از یک سیستم واحد محافظت زرهی برخورار بودند.
(گفتنی است که دولت ترکیه، بعدها تانک لیوبارد آلمانی را برگزیدند هرچند که صنایع نظامی اسرائیلی موفق شدند قراردادی با ترکیه منعقد کنند برای مجهز کردن ناوگان تانک‌های M-60 ترکیه‌ای به توپ 120 میلی‌متری تانک مرکاوا.)
 
 
ادامه دارد ...
 
مترجم: وحید خضاب
 
[قسمت بعد، در روز پنجشنبه، 8 تیر 1396 منتشر خواهد شد]
 
[مطالب مندرج در این سلسله مطالب لزوما مورد تأیید رجانیوز و مترجم نیست و تنها به جهت حفظ امانت به صورت کامل نقل شده است. خصوصا مطالب مرتبط با نیروهای ایرانی و یا سران مقاومت، نیازمند تأیید از سوی مراجع ذی صلاح است.]
 
 
قسمتهای قبل:

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد