عکسهای ایرانی و خارجی و مطالب جالب

**اگر آمریکا و طرف‌های غربی بفهمند ایران کشور قوی‌ای است، دست از لجبازی برخواهند داشت**

عکسهای ایرانی و خارجی و مطالب جالب

**اگر آمریکا و طرف‌های غربی بفهمند ایران کشور قوی‌ای است، دست از لجبازی برخواهند داشت**

سخنرانی حجت الاسلام پناهیان »/ جلسه دوم باید آموزش دین، از نیاز های انسان آغاز شود

شیوۀ رایج آموزش‌دادن دین در جامعۀ ما دچار اشکالات اساسی است. در این شیوه، علم کلام غلبه دارد و معمولاً ابتدا خدا و معاد را اثبات می‌کنند و بعد نتیجه می‌گیرند که «چون خدا هست و چون خدا دستورهایی داده؛ پس تو باید تبعیت کنی و الا به دوزخ خواهی رفت» این شیوۀ آموزش دین، روی خیلی‌ها اثر روانیِ منفی می‌گذارد و منجر به «دین‌گریزی» می‌شود.جایگزین روش فوق، این است که آموزش دین را از نیاز انسان شروع کنیم.
شیوۀ رایج آموزش‌دادن دین در جامعۀ ما دچار اشکالات اساسی است. در این شیوه، علم کلام غلبه دارد و معمولاً ابتدا خدا و معاد را اثبات می‌کنند و بعد نتیجه می‌گیرند که «چون خدا هست و چون خدا دستورهایی داده؛ پس تو باید تبعیت کنی و الا به دوزخ خواهی رفت» این شیوۀ آموزش دین، روی خیلی‌ها اثر روانیِ منفی می‌گذارد و منجر به «دین‌گریزی» می‌شود.جایگزین روش فوق، این است که آموزش دین را از نیاز انسان شروع کنیم.

گروه معارف - رجانیوز : امام حسین (ع) کشتی نجات امت است که با دو بال شور و شعور ، انسان را به اوج کمالات الهی می رساند . ایام عزاداری اباعبدالله (ع) که همگان برای درک شور حسینی (ع) سر از پا نمی شناسند ، شایسته است به بال دوم و مهم تر این کشتی نجات یعنی معارف حسینی(ع) توجه ویژه ای شود . نشر و مطالعه سخنرانی های پر مغز علما قدمی در راستای نشر معارف حسینی (ع) است . 

 

شیوۀ رایج آموزش‌دادن دین در جامعۀ ما دچار اشکالات اساسی است. در این شیوه، علم کلام غلبه دارد و معمولاً ابتدا خدا و معاد را اثبات می‌کنند و بعد نتیجه می‌گیرند که «چون خدا هست و چون خدا دستورهایی داده؛ پس تو باید تبعیت کنی و الا به دوزخ خواهی رفت» این شیوۀ آموزش دین، روی خیلی‌ها اثر روانیِ منفی می‌گذارد و منجر به «دین‌گریزی» می‌شود.

 

جایگزین روش فوق، این است که آموزش دین را از نیاز انسان شروع کنیم. یعنی قبل از اینکه خدا و معاد را ثابت کنیم، نیاز انسان به خدا و معاد را بگوییم. یا قبل از اینکه حقانیت امامت و ولایت را اثبات کنیم، نیاز جامعۀ بشری و نیاز یک انسان به امام را مطرح کنیم و کارکرد امام را در بهبود وضع زندگی انسان، روشن کنیم.

اول باید کاری کنیم که مخاطب ما، نیاز به خدا را در خودش ببیند و حتی قبل از آن، نیازهای فطریِ ابتدایی را-که مربوط به خودش می‌شود- ببیند، مثل نیاز به لذتِ عمیق و نیاز به عاشق‌شدنِ عمیق. اگر کسی نیازهای خودش را عمیقاً ندید، اول باید نیازهای او را بیدار کنیم، نه اینکه از همان اول، سراغ اثبات خدا برویم!

در ابتدای آموزش دین، باید گفت: ای انسان، تو چه هستی؟ در روایات هم آمده است که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»(عوالی اللآلی/4/102) اول باید راه باز شود، تا بعدش به معرفت‌الله هم برسیم.

 

 

اشکال دیگری که عموماً در آموزش‌های دینی ما وجود دارد این است که اثبات می‌کنند «خدا هست» اما توضیح نمی‌دهند که «خدا کیست؟» مثلاً اینکه خدا چقدر تکبر دارد یا چقدر مهربان است؟ یا اینکه خدا چه چیزهایی را دوست دارد؟ درحالی‌که بسیاری از آدم‌ها مشتاقند این حرف‌ها را بشنوند؛ حتی آدم‌های بی‌دین.

قرآن، خدانامه است و بیشترین کلماتی که در قرآن آمده «اله، الله، رب، و اوصاف پروردگار» است. اینها دربارۀ خدا توضیح می‌دهند، در این میان، شاید یکی دو آیه هم دربارۀ اثبات وجود خدا داشته باشیم. حالا ما در اصول عقاید، مدام خدا را اثبات می‌کنیم اما نمی‌گوییم خدا چه اوصافی دارد؟ مثل این است که یک جوانی می‌خواهد به خواستگاری برود، و ما فقط ضرورت ازدواج را برایش جا بیندازیم! او می‌گوید: خُب من این را پذیرفتم، حالا موردِ مناسب معرفی کنید! ولی ما می‌گوییم: کلاً موارد خوب، زیاد هست!

 

پس در آموزش‌های دینی به شیوۀ سنتی، دو تا اشکال عمده وجود دارد: اول اینکه آموزش دین را از نیاز انسان شروع نمی‌کنیم بلکه از وجود خدا شروع می‌کنیم. و طبیعتاً خیلی‌ها هستند که احساس نیازشان به خدا، به‌سادگی بیدار نمی‌شود. اشکال دوم اینکه خدا، معاد و ولایت، خوب توضیح داده نمی‌شود؛ هرچند اینها خوب اثبات می‌شوند.

 

حالا سؤال این است که چگونه باید سراغ دین برویم و آموزش دین را از کجا باید آغاز کنیم؟ یک راهش از طریق «نیاز بشر» است. حالا نیاز بشر را چگونه پیدا کنیم؟ آیا انسان‌ها به همۀ نیازهای خودشان واقف هستند؟ 1-از طریق همان نیازهایی که واقف هستند 2-از طریق نیازهایی که واقف نیستند؛ اول این نیازها را بیدار می‌کنیم.

اگر از این طریق برای آموزش دین اقدام کنیم، دچار دو تا آسیب نمی‌شویم: یکی آسیبِ آموزه‌های غربی در ارتباط با دین(چه علیه دین و چه حتی به‌نفع دین) و یکی هم آموزه‌های سنتی دربارۀ دین، که امروزه به‌درد برنامه‌ریزی آموزشی و تبلیغی نمی‌خورَد.

 

چرا غربی‌ها با دین مقابله کردند؟ چون دیدند که دینِ مسیحیتِ تحریف‌شدۀ آنها، نیازهای آنها را پاسخ نمی‌دهد. لذا سکولاریسم در انواع سطوح زندگی و سطوح معرفتی باب شد. حالا اگر ما آموزش دین را از نیازهای انسان شروع کنیم، غربی‌ها هم گوش می‌دهند. چون قبل از اینکه به‌سراغ خدا برویم، اول به نیازهای انسان می‌پردازیم.

 

قبل از پرداختن به «مؤثرترین مفهوم در حیات بشر» اول باید «حیات» و زندگی را توضیح دهیم. هر انسانی، یک مرتبه‌ای از زندگی را می‌فهمد و به آن علاقه دارد. ما نباید هیچ‌کدام از درخواست‌ها و نیازهای او را انکار کنیم؛ مثلاً لذت جنسی یا حب مقام را نباید انکار کرد. بلکه باید به این انسان گفت: «برای اینکه عمیقاً به این مرتبه از زندگی برسی، دین ما یک پیشنهاد‌هایی دارد...»

 

حیات چیست؟ حیات، اولاً یعنی زنده‌بودن، و بعداً یعنی زندگی‌کردن! برخی از ویژگی‌های حیات(به‌معنای زندگی) را همه درک می‌کنند اما بخشی از حیات را ممکن است مردم اصلاً متوجه نشوند و فکر کنند «زندگی همین است که دارند انجام می‌دهند» درحالی‌که این زندگی فقط یعنی «مشغول‌بودن به حیات»!

 

وقتی در قرآن از مفهومی به‌نام حیات صحبت می‌شود، بیشتر منظورش «سطح عالی حیات» است، یعنی یک زندگیِ دیگر؛ نه این زندگی‌کردنِ معمولی و همین تجربۀ رایج مردم از زندگی! اگر معنای واقعی «حیات» برای انسان‌ها توضیح داده شود، می‌بینید که چقدر به آن علاقه دارند. کمااینکه وقتی از مراتب عالی عرفان و قدرت‌های ویژۀ عرفا سخن می‌گویید، برای مردم خیلی جالب و جذاب است.

 

در قرآن یک سطحِ دیگری از حیات مطرح است. خداوند در مقام پیامبرشناسی می‌فرماید: بیایید به دعوت پیامبر جواب دهید، برای اینکه می‌خواهد به شما حیات بدهد (إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ؛ انفال /24) یعنی تو را زنده کند و مشاعرت باز شود و سطح علاقه‌هایت و سطح لذت‌هایت و سطحِ عاشقی‌ات و سطح آگاهی و نگاهت افزایش پیدا کند و بیشتر کِیف کنی.

 

باید احساس نیاز به این «حیات» را در خودمان زنده کنیم تا مُرده نباشیم! پیغمبران می‌خواهند ما را زنده کنند. مگر ما الان مرده‌ایم؟ خُب بله! باید به انسان‌ها ثابت کنیم که این زندگیِ ما در واقع «مُردگی» است و زندگی واقعی چیز دیگری است که باید به آن برسیم. اگر این برای کسی جابیفتد، نیاز به پیغمبران هم برایش جامی‌افتد.

 

می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ»(انفال/24) یعنی ای مؤمنین؛ به پیغمبر جواب دهید، او شما را صدا می‌زند که شما را زنده کند و به شما حیات بدهد. منظور از حیات‌دادن این است که برخی از استعدادهای ما را شکوفا می‌کند. مثلاً چشمِ دل‌مان را باز کند و گوش‌مان را شنوا کند.

دین مجموعه‌ای از آیین‌نامه‌ها برای تنظیم رفتارهای ما نیست و پیغمبر مثل پلیس نیست که بخواهد رفتار ما را مرتب کند؛ دین می‌خواهد ما را زنده کند. چقدر حقیرند کسانی که دین را در حدّ تنظیم مقررات برای کنترل رفتار آدم‌ها تقلیل می‌دهند!

 

شما مذهبی‌ها؛ خودتان با دینداری‌کردن، چقدر زنده شده‌اید؟ چه مراتبی از حیات را دریافت کرده‌اید؟ کدام استعدادهایت شکوفا شده که در آدم‌های معمولی نیست؟ چه زیبایی‌هایی را درک کرده‌ای که کافران نمی‌توانند درک کنند؟ چه لذت‌هایی می‌بری که دیگران نمی‌توانند ببرند؟ اگر آن حیات دیگر را پیدا کنی، هزاران برابرِِ لذتی که دیگران از رقص می‌برند، تو از نماز‌خواندن می‌بری.

 

مگر ما مُرده‌ایم که حالا دین می‌خواهد ما را زنده کند؟ بله؛«حیات» در قرآن، یعنی اینکه به تمام معنا زنده باشی. اگر سطح پایین‌تری از حیات را داشته باشی، طبق بیان قرآن در واقع مُرده هستی! می‌فرماید: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ...»(انعام/122) آیا کسی که مُرده است و ما او را-با دین- زنده کرده‌ایم و حالا او در بین مردم، با نورِ خودش راه می‌رود، مثل کسی است که در ظلمت است و هیچ‌وقت از تاریکی در نمی‌آید؟!

 

 

قبل از اینکه من دیندار بشوم، باید انگیزۀ زنده‌بودن و زنده‌تر شدن در من زنده شود. انسانی که زنده است، نوری دارد که به‌وسیلۀ آن دقیق‌تر می‌بیند و در بین مردم، درست رفتار می‌کند.

 

مثال اعلای ما همین «دوست‌داشتن حسین(ع)» است که در آن، شمّه‌ای از حیات را تجربه می‌کنیم. تو با دوست‌داشتنِ حسین(ع) یک رتبۀ دیگری از حیات را پیدا کرده‌ای. موقع گریه‌کردن برای حسین(ع) دیگر حساب نمی‌کنی که او چقدر به نفع توست، در واقع تو داری عاشقی را تجربه می‌کنی.

 

می‌فرماید: «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا» (یس/70) یعنی پیامبر(ص) می‌‌خواهد کسی را انذار کند که زنده است! پس اول باید زنده شویم، تا پیامبر(ص) ما را بیدار کند. البته همین‌که تمنای حیات هم در کسی ایجاد شود و عشقِ به حیات پیدا کند، یعنی علائم حیاتی در او دیده شده است.

 

صوت سخنرانی : 

 

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

SokhanraniHojjatoleslamPanahian.Moharam96Shab2.mp3 | دانلود فایل
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد